کتاب من چگونه تئوری پردازی می کنم؟
بسیاری از ما سالهای طلایی عمرمان را در دانشگاه و کلاسهای درس سپری کردهایم. آنجا تاکید زیادی بر روشهای استاندارد تحقیق میشد. اما من به ندرت پژوهشهایی را دیدهام که نتایج آنها مخاطب را به وجد آورد، یا پژوهشگرانی که ایده ها و آثار بدیعی داشته باشند. از همه سو، صدای بیفایده بودن پژوهشهای دانشگاهی در ایران، خصوصا در حوزه علوم اجتماعی شنیده میشود، اما کسی به پای این دغدغه ها نمینشیند تا گره از کار بگشاید. یکی از سوالات حل نشده برای من همیشه این بوده که تئوری پردازان بزرگ، چگونه چنین تئوریهای زیبا و توصیفهای جالبی را از یک پدیده فراهم میکنند؟ این تئوریها که انبوه دانش علوم اجتماعی در دنیا را می سازد چگونه خلق می شوند؟ آیا آنها نوابغ نادری شبیه تصویر ذهنی ما از نیوتن هستند؟ زیر یک درخت مینشینند و ناگهان سیبی فرو میافتد و چیزی به ذهنشان الهام میشود؟! یا اینکه تئوری پردازی اساساً دنیای دیگری دارد؟
هنری مینتزبرگ، متفکری متفاوت و دگراندیشی است که تئوریهایش تاثیر زیادی در دنیای مدیریت داشتهاند. به قول تام پیترز «اغراق نیست اگر بگوییم او برترین تئوری پرداز دنیای مدیریت است». حالا این متفکر خوش فکر، مقاله زیبایی دارد که در کتاب «ذهن های نابغه جهان» چاپ شده است. داستان این مقاله از این قرار است که از هنری مینتزبرگ خواسته شده تا برای یکی از کتابهایش به اسم «ماهیت شغل مدیریت» یادداشتی بنویسد. مینتزبرگ این مقاله را فراتر از آن تئوری و کتاب نگاشته است. این تئوری با تئوریهای پیشین اش متفاوت است و به طور خاص درباره ی خودِ تئوری پردازی است. از آنجایی که یکی از ارکان تئوری پردازیهای مینتزبرگ مشاهده است، او در این مقاله نیز به مشاهده خودش میپردازد و خواننده را به صورت زنده، با فرایند تئوریپردازیاش همراه میکند.
این یکی از شیرین ترین مقالهها برای مخاطب دانشگاهی و کسانی است که دغدغه پژوهشهای اصیل و خلق تئوریهای زیبا و جذاب را دارند. کتابچه ی «من چگونه تئوری پردازی میکنم؟» ترجمه ی همین مقاله همراه با تشریح برخی از عبارتها و ذکر مثالهایی در پاورقی است که توسط مترجم (من) به متن اصلی اضافه شدهاست.
با خواندن این مقاله احساس کردم فرایند راهنمایی و پرورش دانشجو برای مینتزبرگ به عنوان یک استاد، بسیار لذتبخش و یکی از مهارتهای آکادمیک اوست، بهطوری که میتوان او را استاد پرورش دانشجویان قوی و متفاوت نامید. بعلاوه، این احساس به خواننده القا میشود که گویی یک نقاش سعی کرده تا خلق آثار هنری خودش را توصیف کند و به مخاطب نشان دهد که چگونه یک اثر فاخر خلق می کند و چه پیچ و تابها و پشت پردههایی در پس خلق این اثر فاخر و ارزشمند وجود دارد.
در این کتاب برای شما آشکار میشود که تئوری پردازان، از کنار استعارهها و داستانها، ساده نمیگذرند، شکارچی ایدهها هستند. ایده های خوب را روی هوا میزنند، بر طاقچه می گذارند تا در زمان و شرایط مناسب از آن استفاده کنند. وقتی توصیف مینتزبرگ را درباره تئوری پردازی میخواندم، ناخودآگاه یاد نویسندگان و هنرمندان زبردست تاریخ میافتادم، ویژگی خاص آنها سبکی از بیان است که به انکشاف حقیقت میانجامد؛ این ویژگی ذاتی هنر است، به قول هایدگر: «ویژگی ذاتی هنر، زیبایی آفرینی نیست، بلکه هنر، حقیقت آفرین است. حقیقت به معنای تطابق با واقعیت نیست؛ حقیقت، ظهور و انکشاف وجود است» از این رو معتقدم، تئوری پردازی مانند نویسندگی، شاعری و نقاشی یک هنر است و باز به قول هایدگر «هر هنری نوعی زبان است که وجود، در آن به سخن درمی آید و از پنهان به گشودگی می رسد، در این زمانه تنگدستی که انسان با بهرهگیری از تکنولوژی مدرن، انسانیتش در حد سیطره بر طبیعت تنزل یافته، هنر تنها راه رهایی از بحران مدرنیته است» لذا معتقدم که تئوری پردازی به این معنا نیاز مبرم دنیای امروز ما و کشور ماست. اکنون این سوال اساسی مطرح میشود که در دانشکده های علوم اجتماعی و انسانی ما، هنرمند پرورش داده میشود یا صرفاً ماشین تولید گزارشهای تحقیق؟
این کتاب را می توانید از طاقچه تهیه کنید.
درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید...